زندگی رنگی | ای خواجه حافظ شیرازی بزن فالی و بگو احوالی :
فروردین
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
تعبیر:
به جمالت مغرور شده ای. محبت و دوست داشتن را فراموش کرده و به دنبال مال دنیا هستی. این را بدان که ظاهر زیبا و مال دنیا ماندنی نیست. این محبت و عشق است که هیچ وقت پایانی ندارد. به یار ود نظر کن و از راهی که رفته ای برگرد.
اردیبهشت
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
تعبیر:
بسیار انسان ناامیدی هستید و به جای کردار و عمل خوب صحبت از غم و غصه می کنید برای موفقیت اول اشک و آه را از خود دور کرده و برای چیزی که ماندنی نیست غصه نخورید. دلتان وقتی شفا پیدا می کند که سر بر آستان حق بنهید. بدبینی را دور بریزید و دلتان را مثل آینه صیقل بدهید.
خرداد
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
تعبیر:
فکر می کنید همیشه جوان می مانید. از آینده بی خبر مانده اید و فقط به خوشگذرانی و عیش می پردازید. می گویید بهشت همین جاست ولی شما اسیر هوی نفس شده اید نمی خواهید قبول کنید که جهنمی هم وجود دارد اگر به همین منوال ادامه دهید اضطراب و نگرانی و مفلسی دامنتان را می گیرد. ظاهر پسند نباشید.
تیر
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
تعبیر:
تنها به مادیات نیاز ندارید بلکه به معنویات و محبت هم نیازمندید. کسی در نظرتان هست که به شما اعتنایی نمی کند. تصور می کنید رقیبتان جلوتر از شماست و همه ی درها را به رویتان بسته می بینید. انتظار می کشید و در عین حال امیدوارید اما به این هم فکر کنید که اگر بهحاجتتان نرسیدید شکست نخورده اید.
مرداد
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
تعبیر:
مواظب رفتارتان باشید گاهی زیاده روی می کنید، یا بیشتر به خدا روی آورید زیرا همه ی ما میهمانان ناخوانده ای هستیم که باید به آخرت برگردیم. هم نشینانتان هم از خدا دور شده اند از آنها دوری گزینید از خدا بخواهید اول سلامتی را به شما عطا کند و بعد از رموز خداوند همه چیز برایتان روشن می شود و از این طوفان بلا به سلامتی رهایی پیدا می کنید.
شهریور
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
تعبیر:
تنهایی کاری از پیش نمی بری، احتیاج ب یک همکار و همدل داری که در ضمن راز تو را فاش نکند. گرمای عشق تو بدون کمک دوست سرد می شود و به یر نمی رسد. آسوده خاطر باش که او تکی گاه خوبی برای رسیدن تو به حاجاتت می باشد و راه ر برایت میسر می سازد.
مهر
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
تعبیر:
از خواب غفلت بیدار شو که بسیار دیر شده و عقب مانده ای رخوت و کسالت را کنار بگذار و جوهر خویش را که همانا همت و مردانگی است نشان بده. توبه را برای زمان پیری نگذار در جوانی پاک بودن هنر است. هیچ کس بی عیب نیست و خرده نگیر.
آبان
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
تعبیر:
بی گدار به آب می زنید و بدون فکر کاری انجام می دهید که باعث از بین رفتن دار و ندارتان می شود کسانی به شما با چشم امید رجوع می کنند انصاف نیست که آنها را از خودتان برانید. جلوه هایی از حاجات بر شما نمایان شده است از خدا بخواهید تا کامل شود. از سر صدق و وفا دعا کنید.
آذر
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
تعبیر:
ناامید نباشید. هر آنچه که تلاش کرده اید به زودی نتیجه و مزد آن را دریافت کنید و دوبارهزنده می شوید. تکیه بر شب و تاریکی نکنید. به روزها و خورشید درخشان فکر کنید. نصیحت بزرگان را اویزه ی گوشتان قرار دهید. شتاره ی دولت تان طلوع کرده و چون خوشه ی پروین می درخشد.
دی
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد
تعبیر:
نوید فتح و پیروزی خیلی زود به شما داده می شود و آنقدر خوشحال می شوید مثل اینکه بهشت و یک حوری به شما بخشیده اند. بخت با شماست و این بخاطر سجده در مقابل معبود الهی می باشد همیشه از خدا اطاعت کنید تا به پادشاهی برسید.
بهمن
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تعبیر:
تو که خودت بی تجربه ای چگونه به دیگران امر و نهی می کنی. تو که از عشق بویی نبرده ای چطوری صحبت از عشق می کنی و به راه راست دعوت می کنی. ائل خودت را بسارز و روزگار را تجربه کن. وقتی که حس کردی نور خدا دلت را روشن کرده آن وقت حق رهبری داری و روزگارت تغییر می کند و اگر حاجتی داری باید با خدا باشی.
اسفند
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
تعبیر:
شما قدمی در راه خدا بردارید آن وقت می بینید که خداوند چطور تلافی عمل خوب شما را می دهد. اول اینکه بلا را از شم دفع کرده و راه را برایتان روشن می کند. بیماریتان را شفا می دهد. حاجتی دارید که با دعا به درگاه خدا برآورده می شود. انشالله.